صفا

بسم الله الرٌحمن الرٌحیم --------باصفا باش پادشاهی کن ...

صفا

بسم الله الرٌحمن الرٌحیم --------باصفا باش پادشاهی کن ...

گفتگوهای کودکانه با خدا



خدای عزیز!
به جای اینکه بگذاری مردم بمیرند و مجبور باشی آدمای جدید بیافرینی، چرا کسانی را که هستند، حفظ نمی‌کنی؟

خدای عزیز!
شاید هابیل و قابیل اگر هر کدام یک اتاق جداگانه داشتند همدیگر را نمی‌کشتند، در مورد من و برادرم که مؤثر بوده.

خدای عزیز!
اگر یکشنبه، مرا توی کلیسا تماشا کنی، کفش‌های جدیدم رو بهت نشون میدم.

خدای عزیز!
شرط می‌بندم خیلی برایت سخت است که همه آدم‌های روی زمین رو دوست داشته باشی. فقط چهار نفرعضو خانواده من هستند ولی من هرگز نمی‌توانم همچین کاری کنم.

خدای عزیز!
در مدرسه به ما گفته‌اند که تو چکار می‌کنی، اگر تو بری تعطیلات، چه کسی کارهایت را انجام می‌دهد؟

خدای عزیز!
آیا تو واقعاً نامرئی هستی یا این فقط یک کلک است؟

خدای عزیز!
این حقیقت داره اگر بابام از همان حرف‌های زشتی را که توی بازی بولینگ می‌زند، تو خانه هم استفاده کند،به بهشت نمی‌رود؟

خدای عزیز!
آیا تو وافعاً می‌خواستی زرافه اینطوری باشه یا اینکه این یک اتفاق بود؟

خدای عزیز!
چه کسی دور کشورها خط می‌کشد؟

خدای عزیز!
من به عروسی رفتم و آن‌ها توی کلیسا همدیگر را بوسیدند. این از نظر تو اشکالی نداره؟

خدای عزیز!
آیا تو واقعاً منظورت این بوده که آ« نسبت به دیگران همانطور رفتار کن که آنها نسبت به تو رفتار می‌کنند؟ آ» اگر این طور باشد،
من باید حساب برادرم را برسم.

خدای عزیز!
بخاطر برادر کوچولویم از تو متشکرم، اما چیزی که من به خاطرش دعا کرده بودم، یک توله سگ بود.

خدای عزیز!
وقتی تمام تعطیلات باران بارید، پدرم خیلی عصبانی شد. او چیزهایی درباره‌ات گفت که از آدم‌ها انتظار نمی‌رود بگویند.
به هر حال، امیدوارم به او صدمه‌ای نزنی.
دوست تو (اما نمی‌خواهم اسمم رو بگم)
خدای عزیز!
لطفاً برام یه اسب کوچولو بفرست. من فبلاً هیچ چیز او تو نخواسته بودم. می‌توانی درباره‌اش پرس و جو کنی.

خدای عزیز!
برادر من یک موش صحرایی است. تو باید به اون دم هم می‌دادی‌ها! ها!

خدای عزیز!
من می‌خواهم وقتی بزرگ شدم، درست مثل بابام باشم. اما نه با اینهمه مو در تمام بدنش.

خدای عزیز!
فکر می‌کنم منگنه یکی از بهترین اختراعاتت باشد.

خدای عزیز!
من همیشه در فکر تو هستم حتی وقتی که دعا نمی‌کنم.

خدای عزیز!
از هم کسانی که برای تو کار می‌کنند، من نوح و داود را بیشتر دوست دارم.

خدای عزیز!
برادرم یه چیزایی دربار? به دنیا آمدن بچه‌ها گفت، اما اون‌ها درست به نظر نمی‌رسند. مگر نه؟

خدای عزیز!
من دوست دارم شبیه آن مردی که در انجیل بود، 900 سال زندگی کنم.
با عشق
خدای عزیز!
ما خوانده‌ایم که توماس ادیسون نور را اختراع کرد. اما توی کلاس‌های دینی یکشنبه‌ها به ما گفتند تو این کار رو کردی.
بنابراین شرط می‌بندم او فکر تو را دزدیده.
ا
خدای عزیز!
آدم‌های بد به نوح خندیدند آ« تو احمقی چون روی زمین خشک کشتی می‌سازی آ» اما اون زرنگ بود. چون تو رو فراموش نکرد. من هم اگر جای اون
بودم همین کارو می‌کردم.

خدای عزیز!
لازم نیست نگران من باشی. من همیشه دو طرف خیابان را نگاه می‌کنم.

خدای عزیز!
فکر نمی‌کنم هیچ کس می‌توانست خدایی بهتر از تو باشد. می‌خوام اینو بدونی که این حرفو بخاطر اینکه
الان تو خدایی، نمی‌زنم.

خدای عزیز!
هیچ فکر نمی‌کردم نارنجی و بنفش به هم بیان. تا وقتی که غروب خورشیدی رو که روز سه‌شنبه ساخته بودی،
دیدم، معرکه بود.

پاک کردن برنامه

ممکن است این مشکل برای شما نیز پیش آمده باشد که قصد پاک کردن و Uninstall کردن برنامه ای را دارید و هر چه می کنید برنامه پاک نمی شود. حتی ابزار Add/Remove Programs موجود در کنترل پنل نیز به کمک شما نمی یاید. با استفاده از این ترفند میتوانید تمامی برنامه های نصب شده بر روی سیستم خود را به وسیله رجیستری ویندوز پاک کنید.

بدین منظور:

از منوی Start وارد Run شده و در آن عبارت regedit را تایپ کنید و Enter بزنید تا ویرایشگر رجیستری باز شود.

سپس به آدرس زیر بروید:

HKEY_LOCAL_MACHINE/SOFTWARE/Microsoft/Windows/CurrentVersion/Uninstall

حالا در لیست باز شده نام تمامی برنامه های نصب شده را میبینید. کافی است روی برنامه مورد نظر کلیک کرده و دکمه Delete را بزنید.

تنها دقت کنید برای Uninstall کردن برنامه ها از روش معمول استفاده کنید و تنها در مواری که برنامه پاک نمیشود از این روش استفاده نمایید.

منبع:http://b2sms.iranblog.com/?mode=ContinuedPost

شهید مطهری

بسم الله الرحمن الرحیم

 

از جمله مسائل جامعه ، دوری نسل جوان از معارف اسلامی است و آن که این‏
مشکل را بهتر از همه حس کرده و بی‏تابانه در پی رفع آن است همین نسل‏
جوان است . تنها کسانی می‏توانند به این نیاز جامعه و به درستی پاسخ‏
گویند که
از یک سو خود فرهنگ اسلامی را از سر چشمه‏های اصیل آن فرا گرفته‏
باشند و از سوی دیگر به زبان زمان خویش سخن بگویند
و حال و هوای روزگار
نسل جوان را درک کنند .
استاد شهید مرتضی مطهری در شمار معدود کسانی بود که از شرایط لازم برای‏
آشنا ساختن نسل امروز با اسلام بر خوردار بود . او نماینده راستین حوزه‏های‏
علمیه در دانشگاههای امروز بود ، چون زبان نسل جوان را می‏دانست و
می‏فهیمد ، پیام این نسل را می‏شنید و به حوزه‏های علمیه می‏برد
. وی مشکل‏
دوری نسل جوان را از فرهنگ اسلامی به خوبی و به هنگام شناخته و راه حل آن‏
را نیز دریافته بود و بسیاری از آثار خود را دقیقا در جهت رفع این مشکل‏
تألیف کرد .
مجموعه "
آشنایی با علوم اسلامی " که پس از شهادت آن

استاد به چاپ می‏رسد از قبیل همین آثار است . این مجموعه را استاد برای‏
جوانانی نوشت که نخستین گام را در راه آشنایی با معارف اسلامی
برداشته‏اند و سعی او همه این بود که در این سلسه ، سادگی و اختصار - را
در عین صحت را اساس قرار دهد و راه را برای ورود آنان به فضای روح پرور
فرهنگ اسلامی باز کند

برگفته از مقدمه کتاب

ما و اصحاب کهف

قصه اصحاب کهف قبل ازقرآن هم در میان مردم رایج بوده . مکث انسان در دنیا و اشتغالش به زخارف آن مانند قضیه اصحاب کهف است که وقتی بیدار شدند خیال کردند روزی یا پاره ای از روز را خوابیده اند، انسانها نیز وقتی روز قیامت سر از بالین خاک بر می دارند فکر می کنند یک روز یا پاره ای از روز خوابیده اند، و خیال می کنند جز زمان اندکی در دنیا نبوده اند . این داستان همواره برای آنها که گوش شنوا دارند عبرت انگیز و یاد آور روز رستاخیز و غفلت انسانها از گذشت سریع دوران است.


داستان اصحاب کهف خیلی هم عجیب نیست (ام حسبت ان اصحب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا؟9) در واقع شبیه این داستان برای همه به نحوی تکرار می شود وچیز جدیدی نیست که خیلی تعجب آور باشد. غالب افراد سالها فریفته زندگی مادی و زرق و برق آن شده غافل از معاد روزگار خود را سپری می کنند،اما ناگهان مرگ آنها را در میابد و هنگامی که عرصه قیامت برپاشد زندگی چند ده ساله خود را یک روز یا ساعتی از آن می پندارند